- شراب زده
- می زده می زده راهم به می دارو و مرهم بود (منوچهری) آن که شراب بسیار نوشیده و از آن بیزار شده باشد سیرآمده از شراب، آن که شراب سخت در او موثر گردیده می زده
معنی شراب زده - جستجوی لغت در جدول جو
- شراب زده
- کسی که شراب بسیار خورده و دیگر رغبت به آن ندارد، می زده
- شراب زده ((~. زَ دِ))
- کسی که بر اثر بسیار خوردن شراب، دیگر میلی به آن ندارد، مست، بسیار مست
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
عجول، تند، باشتاب، ویژگی کسی که باشتاب و عجله کاری انجام می دهد، شتاب آلود، شتاب خورده، شتاب کار
عشق را نیست خراجی به خرابی زدگان (سعدی) تهیدست
رنگ زده
فراق دیده، فراق کشیده، مهجور، هجران کشیده، مبتلا به درد فراق
عجولانه
با شتاب، عجول
شرمنده، شرمگین، خجل
Shamefaced
смущенный
поспешный
beschämt
hastig
сором'язливий
поспішний
pośpieszny
zawstydzony
envergonhado
apressado
vergognoso
frettoloso
avergonzado
apresurado
honteux
précipité
haastig
beschaamd
जल्दबाज़
लज्जित
terburu-buru