جدول جو
جدول جو

معنی شراب زده - جستجوی لغت در جدول جو

شراب زده
می زده می زده راهم به می دارو و مرهم بود (منوچهری) آن که شراب بسیار نوشیده و از آن بیزار شده باشد سیرآمده از شراب، آن که شراب سخت در او موثر گردیده می زده
فرهنگ لغت هوشیار
شراب زده
کسی که شراب بسیار خورده و دیگر رغبت به آن ندارد، می زده
تصویری از شراب زده
تصویر شراب زده
فرهنگ فارسی عمید
شراب زده
((~. زَ دِ))
کسی که بر اثر بسیار خوردن شراب، دیگر میلی به آن ندارد، مست، بسیار مست
تصویری از شراب زده
تصویر شراب زده
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شتاب زده
تصویر شتاب زده
عجول، تند، باشتاب، ویژگی کسی که باشتاب و عجله کاری انجام می دهد، شتاب آلود، شتاب خورده، شتاب کار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خرابی زده
تصویر خرابی زده
عشق را نیست خراجی به خرابی زدگان (سعدی) تهیدست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خضاب زده
تصویر خضاب زده
رنگ زده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراق زده
تصویر فراق زده
فراق دیده، فراق کشیده، مهجور، هجران کشیده، مبتلا به درد فراق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شتابزده
تصویر شتابزده
عجولانه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شتابزده
تصویر شتابزده
با شتاب، عجول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرم زده
تصویر شرم زده
شرمنده، شرمگین، خجل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شتابزده
تصویر شتابزده
Hasty
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شرم زده
تصویر شرم زده
Shamefaced
دیکشنری فارسی به انگلیسی
сором'язливий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
जल्दबाज़
دیکشنری فارسی به هندی